خداحافظ

خداحافظ ، همین حالا

همین حالا ، که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی ، تر شده چشمام

خداحافظ ، کمی غمگین

به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که ، منو از چشم تو می دید

اگه گفتم خداحافظ ، نه اینکه رفتنت ساده است

نه اینکه می شه باور کرد ، دوباره آخره جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها

بدونی بی تو و با تو ، همینه رسم این دنیا

 

خداحافظ ، خداحافظ همین حالا

خداحافظ...

 

لحظه ها در گذرند


 ..لحظه ها در گذرند
لحظه ها هم به شتاب از پی هم می گذرند
هر نفس فرصت سبزی است که بر باد رود
یا به افسوس زمانی که گذشت
یا در اندیشه فردایی دور
یا در اندوه ندانستن ها
و به هر جاذبه دل بستن ها
در حصاری که به دور تن خود ساخته ایم
همه در فاصله ها مشغله ها غرق شدیم
چه بسا ثانیه هایی که به غفلت بگذشت
چه بسا ثانیه هایی که در آن
می شد از تجربه لبریز شویم
می شد از تلخی تکرار به ”گذشتن و ماندن“ برسیم
اندکی هم در ”همین اکنون“ اندیشه کنیم
لحظه ای سبز که دیروز به فکرش بودیم
فرصتی است که گر رفت، دگر باره نمی آید باز...