جانم بگیر ...


جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش یارا  
کز جان شکیب هست و ز جانان  شکیب نیست
گمگشته دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست 
عاشق منم ٬ که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست

نظرات 3 + ارسال نظر
آیدا جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.nimeyegomshodeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
نوشته هاتون زیباست
موفق باشید.

!ELDIABO یکشنبه 23 بهمن 1384 ساعت 01:06 ق.ظ http://360.yahoo.com/lvlahdi2002001

آنجا که با پرواز ،دلداری نمی کردند

آیینه های آسمان کاری نمی کردند

لب تشنه گان وعده دار از بیقرا ری شان

می سوختند و ناله و زاری نمی کردند

بی شک فقط شور تکا پو بود ،در مردان

نامردها جز سد شدن کاری نمی کردند

بوی چه می داد آتش میدان که از زخمت

حتی ملائک هم پرستاری نمی کردند ؟

شن باد ها گلدسته ی امداد خواهت را

جز با خطوط زخم ،معماری نمی کردند

دیدم شما را ،نیزه ها را آه مولا جان

ای کاش ،چشمانم مرا یاری نمی کردند

مردان پیمان بسته هم دوش ابالفظلت

می تا ختند اما علمداری نمی کردند

می بینی ای باران اسیران شقاوت را

می شد که از طفل تو خون جاری نمی کردند

یا نا جوان مردانه رقص شوم اسبان را

بر سینه ها ی پاره اجباری نمی کردند

یا لا اقل بعد از جسارت های پی در پی

با جشن سرها زینب آزاری نمی کردند

محمد چهارشنبه 3 اسفند 1384 ساعت 01:07 ب.ظ http://mm2.blogsky.com

جان بی حسین چگونه
یابد ادامه راه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد